• 6 ماه پیش

  • 41

  • 02:05

شمارۀ 138 - غزلی از نادر نادرپور

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

دلم کتاب پریشان پاره پارۀ توست


امید زیستنم دیدن دوبارۀ توست

قراربخش دلم تاب گاهوارۀ توست

تو ای شکوفۀ ایام آرزومندی

بمان که دیدۀ من روشن از نظارۀ توست

نگاه پاک توام صبح آفتابی بود

کنون چراغ شبم چشم پرستارۀ توست

به یک اشاره، مرا رخصت پریدن بخش

که مرغ وحشی دل، رام یک اشارۀ توست

به پاره کردن اوراق هر کتاب مکوش

دلم کتاب پریشان پاره پارۀ توست

شبی نماند که بی گریه ام به سر نرسید

زلال اشک پدر، برق گوشوارۀ توست

دلم چو موج، به سر می‌دود ز بیم زوال

کرانه‌ای که پناهش دهد، کنارۀ توست

خجسته پوپک من، ای یگانه کودک من!

امید زیستنم، دیدن دوبارۀ توست

 

 

 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز