شعلۀ جان روشنی بخشد شبستان مرا
چند در پیچ و خم مو بشکنی جان مرا
باز کن زین حلقهها جان پریشان مرا
زین شرر خاکستری بیشم نماند ای باد صبح
عشق گر آزاد بگذارد گریبان مرا
شعلۀ دل در حباب سینه دارم چون چراغ
کی ز رنگ رخ شناسی سوز پنهان مرا
همچو شمع آتشینم فارغ از هر منتی
شعلۀ جان روشنی بخشد شبستان مرا
در بهار عمر، مویم از چه میخواهی سپید
مهلتی تا بنگری برف زمستان مرا
بحر آرامم مشورانم به قهر تند باد
گر نمیخواهی به جان آسیب توفان مرا
جز تو ای امّید غافل ماندۀ آینده ام
هر کسی داند از این آغاز پایان مرا
اولین نفر کامنت بزار
در بوستان عمر، شکی...
فروغ عشق و جوانی چ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است