درحالیکه که موهایم را شانه میکنم، برمیگردم و به جادهای که از آن آمدهام خیره میشوم. جادهای که هزاران ساعت در اعماق زمان کشیده شده است و میرود و میرود تا میرسد به کوچهها
ای صدایهای خاموش شده در عصارها
در من رسوب کرده آن نجواها
یخ بسته در من جادوی آن تصویرها
دیدن آنهمه شگفتی از پشت دوربینها
صدای مداوم زنگولهها تا سرحد کوهها
آن خانههای زیبا، آن منظرهها آن رنگها
قلههای سپید پوش شده بر فراز ابرها
بازی و شیطنت هم سن ماها در حجم سبزها
خندههای صورتها و قهقههای صورتکها
آسمان همیشه آبی و گاهی آراستهشده با ابرها
خروج روح از بدن برای ساعتها و روزها
چه کرده با ما آن لحظهها، آن خیالها، این خاطرهها
قلب شده در ما معنی خیلی از واژهها وجملهها
گیر کرده سوزن کودکیمان در میان کاههای آن مزرعهها
گم شده معنای زندگی ما معمولیها در لابلای آن تصویرها
شانه را بر روی زمین میگذارم و به خودم در آینه نگاه میکنم. تکههایی از من در اعماق زمان جا مانده است. کاش میشد بروم بردارم و برگردم. اما خیلی دیر شده است، حواسم باشد نفر بعدی یادش نرود.
موزیک متن:
کارتون بچههای کوههای آلپ
اولین نفر کامنت بزار
Lost in a jungle
Your only companion, your s...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است