گفتی برو رفتم اما در خواب شدم از پلکهایم دو بال ساختم از تو یک فرشته در خیال ساختم آنگاه در میانه آسمان برای یافتنت مشغول پرواز شدم به تو که گفته بودم از بیفرشته بودن دگر خسته بودم حال از روی چمنزارها میپرم بر روی کشتزارها جولان میدهم به درختان کهنسال که میرسم دورشان چرخی میزنم به لانه کبوترها سری میزنم دستی بر روی کبوترهای عاشق میکشم در کوچه باغ خیالم عطر به جا مانده از تو را نفس میکشم کویهای بلند را که میبینم، به سویشان پر میکشم به کوهها که میرسم دچار حیرت میشوم از سکوت بلندشان، از سلابت بینشانشان دچار وحشت میشوم از گفتن قصه قصههایم دگر صرف نظر میکنم نامه شکایت از تو را هم همانجا پاره میکنم بر بالای بلندترین قله میایستم و از ته وجود نالهای سر میکنم آنگاه به سوی جنگلهای دور پر میکشم به جنگلها که میرسم اسم تو را صدا میزنم انعکاس صدای بالهایم را میشنوی؟ انگار منم برای یافتن جفتم پرپر میزنم درختانش را نگاه کن چه قدی کشیدهاند شاخ و برگهایشان را ببین چه در هم تنیدهاند اینها همه یک چیز را به من میگویند که تو باید همین نزدیکیها باشی شاید پشت همین درخت، شاید هم پشت آن درخت پنهان شده باشی شاید هم خودت تبدیل به یک درخت شده باشی بیدلیل نیست که تک تک درختان را هم به آغوش میکشم صبر کن! آواز نحیفی را از دور میشنوم باید هرچه سریعتر رهسپار دریاچههای دوردست شوم آخر نمیخواهم حتی یک لحظه را هم بدون تو نفس بکشم به دریاچهها که میرسم همه جا را برای یافتنت جستجو میکنم اما اثری از تو نمیبینم در آخر قوی سفیدی را در گوشهای تنها و بیکس پیدا میکنم کنارش آرام مینشینم و به چشمان نگرانش خیره میشوم آنگاه با دستهایم اشکهایش را کنار زده و چشمانش را بوسه باران میکنم یادی از تو میکنم آواز قوها را هرگز نشنیدهام اما صدای تو را به جان شنیدهام صدایی زیباتر از صدای تو هم نمیخواهم من تنها به شنیدن صدای تو دچار گشتهام تا دیروز با تنهایی خود خو کرده بودم امروز اما، شب را تنها به امید شنیدن صدای تو سر میکنم از فردا هم چشهایم را نخواهم بست تا وقتی تو را در کنار خود احساس نمیکنم و بوی تنت را استشمام نمیکنم من این روزها به نبودنم تا بیتو بودنم هم فکر میکنم من رویاهایم را نه تنها باور، بلکه زندگی میکنم و هرگز به نبودت عادت نمیکنم
اولین نفر کامنت بزار
Lost in a jungle
Your only companion, your s...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است