در جستجوی زندگی، مستی بوی خوش جاودانگی
شنیدن نغمههای دلدادگی زیر باران با ابرهای ساختگی
با هر قهقهه کودکان من رقصکنان، همه از سر شیدایی
خیرهمانده چشم من بر این همه زیبایی، با تم کبریایی
لرزش انگشتان سرد بر پیکر درختی خیس و استخوانی
میگوید به من ای بیخبر از هرجایی، زینهار مگر دریابی
آب این کوزه که تو در آنی، نیست آن بهر ژرف خراباتی
خاک این منزلگه که پِیَش دوانی، خود سرمه بیقراری
آویختن به خس آنی، عذر گمشدگان در وحشت تنهایی
بر زخم سر شکافته از داوری، جز مرهم دست یمانی
پژواک هر قطره دانایی، بر طبل جهل مردمان خرافاتی
چو تندر است در گوش خفتگان غار، در یک شب ظلماتی
سخن من از هشیاری نه از سر بیداری، بل یاد بیمقداری
ور دوست را به تشر کی توانی رانی، مر که این برتابی
اولین نفر کامنت بزار
Lost in a jungle
Your only companion, your s...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است