• 2 سال پیش

  • 6

  • 05:30
توضیحات

درد خوشمزه

این درد هم حکایتی غریبی دارد. اول از در دوستی و همدلی وارد می‌شود،  وبعد از مدتی خودش را جای صاحب عزا جا میزند. مثل همان مهمانی که به بهانه دیدار تو با کلی سوقاتی می‌آید ولی بعدش میفهمی مثل اینکه قصد مراجعت ندارد و به مرور زمان زبانش دراز و گردنش کلفت میشود. حالا تو باید قربان صدقه او هم بروی. درد را می‌گویم آن مهمان میزبان‌نما را ولش کن. ولی از من به تو نصیحت. در خانه‌ات را بر روی هر کسی که با کلی سوغاتی به دیدنت می‌آید باز نکن. آورده است که تو را بخرد، بدبخت. و هرچه بیشتر به او بپردازی، باز منظورم درد است آن مهمان را گفتم ولش کن، بیشتر طلب می‌کند.

بعد از گشت مدتی، یک روز مغزت قاطی می‌کند. خیال می‌کنی نکند این درد اصل است و زندگی فرع، آن مهمان صاحب خانه هست و تو مهمان، و شاید و یا حتما مسیر آرامش از همین سوراخ درد می‌گذرد. اینگونه می‌شود که اعتیاد به دردکشیدن بر تو عارض می‌گردد. و نبودش برایت خماری‌ می‌آورد. و تا به خودت بیایی دیگر کار از کار گذشته است. چون حالا این دردکشیدن تبدیل به مرکز لذت شده است. یعنی چه؟ یعنی حالا لذت چیزی را میبری که اولش به خاطرش دردمند شده بودی. افتاد؟!

همین است که این عشاق بلانسبت شما مغز بادام خورده، علاقه ویژه‌ای به گوش دادن به آهنگ‌‌های غمگین و سنگین دارند. چون به همان مرحله لذت بردن از رفتن زیدشان رسیده‌اند. این گروه از جماعت کورشدگان هستند.

گروه دیگری هم هستند آدم‌های متشخص‌نما و با القابی چون دکتر، روشنفکر، نویسنده، و چیچیک، که یک کروموزون اضافی ترویج درد دارند و قلم و مغزشان تماما در خدمت سیاه نشان دادن قسمتهای خاکستری دیوارهای شهر است. این جماعت اجیرشدگان هستند.

گروه سومی هم هستند که به بخاطر ساده‌‌گی‌شان در این بازی میافتند. اینها کسانی هستند که به جنگ درد می‌روند. در خیال ناز خودشان مشغول یک عمل فداکارانه و ارزشی هستند اما در عمل زندگی‌شان را وقف پیکار با این دیو دوسر خستگی ناپذیر شکست ناپذیر می‌کنند. و این قلاویزشدن‌های طولانی با درد، شما بخوانید هم‌آغوشی‌های طولانی با درد، رفته رفته باعث میشود خود نیز قبای درد به تن کنند. اینها تسخیرشدگان هستند.

تسخیرشدگان ساده در قیاس با کورشدگان مجنون و اجیرشدگان زیاددان مظلوم‌ترین هم هستند.

این مطلب را از آن جهت گفتم که خدای ناکرده کسی بعد مرگ من بنده‌نوازی نفرماید. بنده نوازی که چه عرض کنم، خودنوازی نکند. البته میدانم که نمی‌کنید اما از قدیم گفته‌اند احتیاط شرط عقل است. به هر حال شیطان ممکن است در جلدتان برود. خوش ندارم مرگ من به کسی بهانه بدهد تا با طولانی تر کردن سوگواریش به مرحله شنگولی از مرگ این حقیر علیل نایل شود. علیل را هم از آنجهت گفتم که خیالتان را تخت راحت کنم. که این غلام حالا حالاها قصد رفتن ندارد.

این جماعت نوانقلابیون جدید هم که بدنبال انقلاب دوم هستند از این قاعده لذت‌جویی از درد مستثنی نیستند.

آخر قربانتان بروم. انقلاب دوم مثل تخم مرغ چند زرده چینی می‌ماند که رنگش چند برابر است. اگر انقلاب اول را خالکوبی کردن با سوزن سرنازک روی بازو توسط پریوش بگیریم انقلاب دوم داغ کردن ماتحت با نعلین‌ چدنی آخوند است. آخر کدام آدم عاقلی به دنبال زیادشدن دردش می‌رود؟ این شیطان فلان فلان شده هم نمی‌دانم چگونه توانسته تخم توهم لذت انقلاب دوم را در کمتر از نیم قرن در مغز این نوانقلابیون جدید بکارد. هنوز پرداخت قسط‌های انقلاب صغیر خمینی کبیر تمام نشده می‌خواهند ما را زیر بار قسط‌های سنگین انقلاب کبیر خمینی صغیر ببرند. نور بر قبر دایی جان ناپلئون بتابد که راست میگفت که کار کار انگلیسی‌هاست.


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads