• 1 سال پیش

  • 5

  • 01:33
توضیحات

گفت عاشقم

گفتم در عاشقی زیرکی رسم نیست

در خرابات گفتن دوستت دارم شرم نیست

ناباوران را که به کوی دل راه نیست

چشم‌ها دو حلقه‌چاه نیست

گوش‌ها در و دروازه شهر نیست

در غبغبه‌ها‌جریان باد آیین زار نیست

شب‌‌ها جز دلتنگی و حسرت دیدار نیست

چون پیر هست، پی فال و بخت و اقبال نیست

بر لوحِ دِلش جز عکس رخ یار نیست


گفت دیوانه‌ام

گفتم دیوانگی را هشیاری جزو آداب نیست

در مرامش خواندن کتاب و قیل و قال نیست

در دلش ترس و هراس روز حساب نیست

دایم در رقص و آواز و این عار نیست

رنجش گنج‌اش و دردش شادی ‌است

کافر است و همیشه پای ساغر است

می‌نخورده مست لایعقل است

مسیحش شمس و نمازش بیقراری است

در جستجوی اکثیر شیدایی بهر رهایی است

معراجش در سماع با ضرب پیاله است


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads