• 1 سال پیش

  • 6

  • 02:40
توضیحات

چگونه می‌شود گفت آن جمله (دوستت دارم) را

ویران‌ کرد، دوباره چید و بنا کرد این واژه‌های بهم پیوسته را

و در جهانی به این آشفتگی، منتظر گذاشت جان‌های آکنده از درد و رنج را

چگونه می‌توان زیر باران راه رفت

دید و در آغوش گرفت این قطره‌‌های از هم گسسته اشک را

و در روزگاری چنین بیرحم، فراموش کرد دل‌های شکسته از ‌نگاه‌‌های سرد را

چگونه می‌توان در خیابان راه رفت

در سینه فرو برود عطر رهگذران و دود‌های سیاه ماشین‌های شهر را

و در دنیایی چنین غمبار زده، از یاد برد دست‌های درازشده در آن ‌شب سرد را

چگونه می‌توان در ساحل دریا راه رفت

با تمام وجود لمس کرد روح بیکران آبی آب و رقص امواج را

و در غروبی چنین حزن‌انگیز، از یاد برد پیمان‌های بسته شده در آغوش را

چگونه می‌توان راه خود را جدا کرد

لبخند زد به سراب‌های فردا و لگد‌مال کرد خاطرات گذشته را

و در جنگلی چنین تاریک و ترسناک، از یاد برد داشتن رویا‌‌ی آشیانه گرم را

و این داستان تکراری جدال میان دل ‌ و سر است. آنگاه که دل سودای دیوانگی در پیش می‌گیرد و سر را در میانه راه پای رفتن نیست. دل تا سرحد دیوانگی خود را به آب و آتش می‌زند و در نهایت وجود خود را چون هیزمی خشک به‌‌ دست شعله‌های عظیم این آتش می‌سپارد و سر به امید جوانه‌‌‌ زدن نهال زندگی از بستر خاکسترش، آب بر روی این آتش می‌ریزد. آنگاه مه‌ی غلیظ از بخار آب بلند می‌شود که همه امید‌ها و آرزوها ‌را در خود فرا میگیرد و پس از پراکنده‌شدن غبارها، تنها این سیاهی‌های زمین سوخته حسرت‌‌ است که نمایان می‌شود چون باد آرزوها و امیدها را نیز همراه با بخارها و غبارها با خود برده است


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads