• 6 سال پیش

  • 1.9K

  • 08:03

چندم اردیبهشت

داستان شب
0
توضیحات
امروز گمونم باید 4 شنبه باشه. 14 یا 15 اردیبهشت 87 . صبح ساعت 5 و خورده ای از خواب پا شدم. کلید دفتر کار توی جیبم جا مونده بود. کلید عزتی، آبدارچیمون. باید زودتر می بردم اداره . قبل از اینکه عزتی برسه. حموم کردم . ریش نتراشیدم. حوصله نداشتم. صورتمم از اصلاح های مکرر ، آش و لاش شده بود. مو زیر پوستم گره گره میشه . لاخ های سفید موهای ریشمم بیشتر شده... داستان "چندم اردیبهشت" نویسنده : علیرضا روشن خوانش : حمیدرضا دانش

shenoto-ads
shenoto-ads