• 6 سال پیش

  • 2.2K

  • 30:43

از اول دو سانتی کج بود

داستان شب
2
توضیحات
دم غروب بود. خسته بودم و مزه سیگار بعد از کار در دهانم به تلخی میزد. فکر کردن به خرابی های رانای فکسنیم صورتم را توی آینه ماشین دلخور می نمود. توی آینه دیدمش . پرشیای مشکی کند کرد و در سمت چپ یا راست عقبش باز شد. عقب را حتم دارم. اما امان از این قانون آینه ها . انگار کنی کسی هولش داده باشد بیرون ... داستان "از اول دو سانتی کج بود" نویسنده : فرید حسینیان تهرانی خوانش : غزال صداقت

shenoto-ads
shenoto-ads