غزلیات حافظ - غزل 15
ای شاهد قدسی، کِه کَشَد بند نقابت؟
وی مرغ بهشتی، که دهد دانه و آبت؟
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کآغوشِ که شد منزل آسایش و خوابت؟
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشهٔ آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشّاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رأی صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جَنابت
دور است سر آب از این بادیه، هشدار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت
تا در ره پیری به چه آیین رَوی ای دل
باری به غلط صرف شد ایّامِ شبابت
ای قصرِ دلافروز که منزلگهِ انسی
یا رب مَکُناد آفتِ ایّام، خرابت
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عِتابت
با صدای : صفیه اصلانی (صفا)
https://instagram.com/safa_aslani
انتشار:
اولین نفر کامنت بزار
غزلیات حافظ - غزل 14
گفتم ای ...
غزلیات حافظ - غزل 13
میدمد صب...
غزلیات حافظ - غزل 12
ساقی به ...
غزلیات حافظ - غزل 11
ای فروغِ...
غزلیات حافظ - غزل 10
دوش از مس...
غزلیات حافظ - غزل 9
رونق عهد ...
غزلیات حافظ - غزل 8
ساقیا برخ...
غزلیات حافظ - غزل 7
صوفی بیا ...
غزلیات حافظ - غزل 6 - به ملازمان سلطان که رساند...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است