غزلیات حافظ - غزل 6 - به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
به مُلازِمانِ سلطان، که رساند این دعا را
که به شُکرِ پادشاهی، زِ نظر مَران گدا را
ز رقیبِ دیوسیرت، به خدای خود پناهم
مَگَر آن شهابِ ثاقِب مددی دهد، خدا را!
مُژِهیِ سیاهت اَرْ کرد به خونِ ما اشارت
ز فریبِ او بیندیش و غلط مکن، نگارا
دلِ عالمی بِسوزی چُو عِذار بَرفُروزی
تو از این چه سود داری، که نمیکنی مدارا
همهشب در این اُمیدم که نسیمِ صبحگاهی
به پیام آشنایان، بنوازد آشنا را
چه قیامت است جانا، که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت، بِنَما عِذار ما را
به خدا، که جرعهای دِه تو به حافظِ سحرخیز
که دعایِ صبحگاهی، اثری کند شما را
با صدای : صفیه اصلانی (صفا)
https://instagram.com/safa_aslani
انتشار:
اولین نفر کامنت بزار
غزلیات حافظ - غزل 5
دل میرود...
غزلیات حافظ - غزل 4
صبا به لُ...
غزلیات حافظ - غزل 3
اگر آن تُ...
غزلیات حافظ - غزل 2
صلاحِ کار...
غزلیات حافظ - غزل 1
اَلا یا اَ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است