• 2 هفته پیش

  • 18

  • 01:52

غزلیات حافظ - غزل 14 - گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب

آوای صفا ( خوانش کامل دیوان حافظ )
0
توضیحات

غزلیات حافظ - غزل 14


گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب

گفت در دنبالِ دل، رَه گُم کُنَد مسکین غریب


گفتمش مَگذر زمانی، گفت معذورم بدار

خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب


خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم؟

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب


ای که در زنجیرِ زلفت جایِ چندین آشناست

خوش فتاد آن خالِ مشکین بر رخِ رنگین غریب


می‌نماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مَه وَشَت

همچو برگِ ارغوان بر صفحهٔ نسرین، غریب


بس غریب افتاده است آن مور خَط، گِردِ رُخَت

گرچه نَبوَد در نگارستان، خطِ مشکین غریب


گفتم ای شامِ غریبان طُرِّهٔ شبرنگِ تو

در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب


گفت حافظ آشنایان در مقامِ حیرتند

دور نَبوَد گر نشیند خسته و غمگین غریب


با صدای : صفیه اصلانی (صفا)

https://instagram.com/safa_aslani


انتشار:

wecast.ir


با صدای
صفیه اصلانی (صفا)

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads