• 3 سال پیش

  • 42

  • 04:46

آقای ناظم

رادیو شیرازی
1
توضیحات
رانندة تاکسی شیلنگ را به زور پای ماشینش کشیده بود و با فشار آن را می‌شست. یک دستش به گوشی تلفن همراهش بود و دست دیگرش به شیلنگ. از پیاده‌رو و خیابان خیس می‌شد فهمید که دلش برای آب نسوخته. مردی کنارم ایستاده بود و او را نگاه می‌کرد. او هم مثل من منتظر تاکسی بود؛ اما در این خیابان خلوت کسی ما را سوار نمی‌کرد. کار شستن که تمام شد، سوار ماشین شد و برایمان بوق زد.

با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads