صدها غزل نشسته در آن چشمهای تو
حس ظریف شعر سرودن فدای تو
صدها غزل نشسته در آن چشمهای تو
من یک درخت خسته و دلدادهام، بزن
بر پیکرم تبر، که بیفتم به پای تو
حالا که مرگ آخر دنیاست، قبل از آن
بگذار عاشقانه بمیرم برای تو
بگذار پشت خاطره، در چشم تو اگر
اشکی نشست گریه کنم من به جای تو
زیبا! من از تمامی هستی فقط تو را...
بی شک همیشه خواسته ام از خدای تو
اولین نفر کامنت بزار
سکوت سرد...
من
خیابانخواب چشمان...
چند وقتی بود خیلی ...
تو آرامی، من آرامم...
تو آسمان...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است