• 3 ماه پیش

  • 3

  • 02:04

شمارۀ 167 - غزلی از پرستش مددی

پانصد غزل-بخش پنجم
0
توضیحات

کنج آن کلبۀ ویرانه تو را می‌خواهم


در سکوت تن این خانه تو را می‌خواهم

روی آرامش یک شانه تو را می‌خواهم

شعرم از جنس غروب است و پر از تنهایی

کنج آن کلبۀ ویرانه تو را می‌خواهم

سوختم، آب شدم، ریختم از داغ خودم

مثل رقصیدن پروانه تو را می‌خواهم

توی این شهر اگر مست نباشم چه کنم

مثل هر عاشق دیوانه تو را می‌خواهم

غم به روی سر من سایه کشیده‌ست ولی

دام بردار که بی دانه تو را می‌خواهم

روز و شب در تن تنهایی خود می رقصم

توی این شهر غریبانه تو را می‌خواهم

از من خسته گریزان شده حتی دل من

با "پرستش" شده بیگانه تو را می‌خواهم

 



با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها