در پیشگاه عشق تو ما هیچ، ما غزل!
عمری کشیده نازِ نگاه تو را غزل
برخاسته به حرمت عشقت به پا غزل
این قاب ها برای نگاه تو کوچکاَند
باید سرود عشق تو را در فراغزل
وقتی که درهوای تو درد و دوا یکیست
هم درد من غزل شده و هم دوا غزل!
من قول داده بودم عزیزم که بعد از این
دیگر مزاحمت نشوم گرچه با غزل،
من را ببخش-اگرچه مقصر نبودهام-
پای تو را کشیده به این ماجرا غزل!
گفتند ابتدا تو غزل را سرودهای
اما سروده است گمانم تو را غزل
این بارهم نشد بشود شاعری کنم؛
از من چقدر فاصله افتاده تا غزل
تسلیم آیه آیۀ قرآنِ چشمهات
در پیشگاه عشق تو ما هیچ... ما غزل!
اولین نفر کامنت بزار
بتاز رخش...
من زنده به
یک
دور هم باشی اگر از...
زنجیر نگ...
نگاه پنج...
تنها تویی آرامشم، ...
دلیل دل ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است