• 4 ماه پیش

  • 2

  • 02:17

شمارۀ 99 - غزلی از غلامرضا طریقی

پانصد غزل-بخش پنجم
0
توضیحات

به دست باد گل آفتاب پرپر شد

 

همین که آینۀ چشم آبی ات، تر شد

به هر کویر که کردی نگاه بندر شد

زمان به روز نخستین معاشقه برگشت

زمین به بوی نخستین هوس، معطر شد

تفنگ ها همه با یک اشاره چوب شدند

دوباره نامه‌بر شهرمان کبوتر شد

به لطف عشق، تو ماه ستارگان شدی و

به دست باد گل آفتاب پرپر شد

خدا برای تو اسپند روی آتش ریخت

و روی ماه حسود از حسد مکدر شد

تو گل شدی و نتیجه درین رقابت سخت

میان هر دو جهان، باز هم برابر شد

بنای فاصله ـ دیوارـ از میان برخاست

چراغ رابطه روشن، جهان پر از در شد

ولی دوباره در آیینه‌های چشمانت

خیال روی کس دیگری مصوّر شد

و ناگهان همۀ آن هزار و یک رؤیا

بَدَل به خاطره‌ای تلخ و گریه آور شد

تو چشم بستی و کم کم سکوت سرد کویر

هوای دائمی آسمان بندر شد





با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز