دوران اوج عشق به پایان رسیده است
اشکی که روی گونۀ ما خط کشیده است
خون مقطری ست که رنگش پریده است
هر اشک ما چکیدۀ صدها شکایت است
امشب ببین چقدر شکایت چکیده است
قلب من و تو گنبد سرخیست که در آن
روح رحیم حضرت عشق آرمیده است
مقرون به صرفه نیست که عاشق شویم چون
دوران اوج عشق به پایان رسیده است
اینجا مشخص است که گنجشک چند بار
از لانه اش بدون مجوز پریده است
حتی مشخص است کجا و چگونه شمع
پروانه را شبانه به آتش کشیده است
در شهر ما بهارِ پر از گل رباعی است
پاییز مثنویست، زمستان قصیده است
من شاعر قصیده ام اما دو خط کج
با پنبه ای سر سخنم را بریده است
طبق مقررات غزل گفته ام ولی
حرفی غریبه بین حروفم خزیده است
شاعر پس از تحمل تبعید، در وطن
بنیانگذار دولتِ قدرت ندیده است
اولین نفر کامنت بزار
پرواز چش...
من
باید تو را
جهان
در پرده ماند
از نور ن...
رؤیای مر...
ای عشق، ای
دست صبور...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است