• 4 ماه پیش

  • 2

  • 02:20

شمارۀ 37 - غزلی از سپیده سامانی

پانصد غزل-بخش پنجم
0
توضیحات

دلِ ستاره شکسته، «سپیده» سر به گریبان‏

 

تو را به گریه سرودم، وداع تا شب پایان‏

به یاد آر پس از این، سرود واژۀ گریان‏

تو اى عزیزترینم! خزان رسیده به شهرت‏

و ناگزیر سفر کن، ز سایه‏هاى گریزان‏

نه با شکوفه و خنده، نه چون رهاى پرنده‏

که در شبى شکننده، که بى‏ستاره و پنهان‏

نمانده است شهابى، نه آتشى و نه آبى‏

که داغ‏هاى سرابى، که خارهاى مُغیلان‏

بگو به ماه نتابد، به کوچه راه نیابد

ز خانه تا بگریزى، چو بادهاى پریشان‏

شبت مخاطره دارد، غروب خاطره دارد

نظر به پنجره دارد، نگاهِ خستۀ ایوان‏

تو چشم بر همه بسته، من از وداعِ تو خسته‏

دلِ ستاره شکسته، «سپیده» سر به گریبان‏

 

 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز