شهر خاموش من!
شهر خاموش من! آن روح بهارانت کو؟
شور و شیدایی انبوه هَزارانت کو؟
می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو؟
کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهۀ اسب و هیاهوی سوارانت کو؟
زیر سرنیزۀ تاتار چه حالی داری؟
دل پولادوش شیر شکارانت کو؟
سوت و کور است شب و میکدهها خاموشند
نعره و عربدۀ باده گسارانت کو؟
چهره ها در هم و دل ها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟
آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو؟
اولین نفر کامنت بزار
آواز باد و باران
کوچه باغ خاطرات
به پژواک صدا دمساز...
جانانه در کنار، ول...
امید از تو نشویم <...
خوشتر ز دوا
ز راه مهر، تو
چون سنگ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است