• 6 ماه پیش

  • 35

  • 02:05

شمارۀ 155 - غزلی از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

آواز باد و باران


ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران

بیداری ستاره در چشم جویباران

آیینۀ نگاهت پیوند صبح و ساحل

لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران،

بازآ که در هوایت خاموشی جنونم

فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه‌ ساران

ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز

کاین گونه فرصت از کف دادند بی‌شماران

گفتی: به روزگاران مهری نشسته، گفتم:

بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران

بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز

زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران

پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند

دیوار زندگی را زین گونه یادگاران،

وین نغمۀ مَحبّت بعد از من و تو ماند

تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران

 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز