آواز باد و باران
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینۀ نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران،
بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بیشماران
گفتی: به روزگاران مهری نشسته، گفتم:
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران،
وین نغمۀ مَحبّت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران
اولین نفر کامنت بزار
کوچه باغ خاطرات
به پژواک صدا دمساز...
جانانه در کنار، ول...
امید از تو نشویم <...
خوشتر ز دوا
ز راه مهر، تو
چون سنگ...
خزان گلبنِ سبز
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است