• 6 ماه پیش

  • 58

  • 02:42

شمارۀ 142 - غزلی از مهرداد اوستا

پانصد غزل - بخش چهارم
1
توضیحات

ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

 

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم

شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت و گر ز کرده ندامت

کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

کی‌ام؟ شکوفۀ اشکی که در هوای تو هر شب

ز چشمِ ناله شکفتم، به روی شِکوِه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم

چرا که از همه عالم، محبّت تو گزیدم

چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم

چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم

به‌جز وفا و عنایت، نماند در همه عالم

ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم

نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل

ز دست شِکوه گرفتم، به دوش ناله کشیدم

جوانی‌ام به سمند شتاب می‌شد و از پی

چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون

گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نکردی و کردم، به سر نبردی و بردم

ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

 



با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز