• 10 ماه پیش

  • 44

  • 02:10

شمارۀ 85 - غزلی از پروین دولت آبادی

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

شهر خاموش من آن جان خروشانت کو؟


شهر خاموش من آن جان خروشانت کو

تب تن سوز زمان در رگ جوشانت کو

گوییا نام تو از دفتر هستی شستند

نفس محرم آن دَرد نیوشانت کو

آتش افروزی آن سرخ قبایانت نیست

دف جان بر کف این حلقه‌به‌گوشانت کو

بسته آذین به گذر حجلۀ دامادی مرگ

طَبَق خرم گل‌پونه فروشانت کو

بید در سوگ زمین بند ز گیسو بگشاد

رقص سرمستی آن زلف‌به‌دوشانت کو

تاک بر دار کمر بستۀ فرمان تو بود

بانگ شورافکن خوش نوش و بنوشانت کو

ای دیار من بى یار به جادوی بهار

خلعت سبز نوازشگر پوشانت کو


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز