شیدای شیدا، مست مست
بازگشتم امشب از میخانه اما مست مست
سر درون سینه و تنهای تنها مست مست
با سری از بادۀ آتشبهپاکن گرم گرم
با دلی دیوانه و رسوای رسوا مست مست
در میان کوچهها افتان و خیزان چون نسیم
جامه وارون کرده و شیدای شیدا مست مست
از پس یک روز با این خلق ابکم گنگ گنگ
قفل لب بگشوده و گویای گویا مست مست
همچو طوطی در پس آیینۀ دل قصهگو
چون کلیم از اشتیاق طور سینا مست مست
با همین شبگردی و دیوانگی از شور عشق
بازگشتم امشب از میخانه اما مست مست
اولین نفر کامنت بزار
به صفای دل، جهانی ...
بسوخت جان حریفان ز...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است