• 8 ماه پیش

  • 228

  • 09:53

هزار و یک شب ۶۹۷ ششصد و نود و هفتم قصه‌گو شهرزاد‌فتوحی هنر‌و‌زندگی‌شهرزاد

هنر و زندگی شهرزاد
1
توضیحات


شب ششصد و نود و هفتم ۶۹۷

حکایت ابراهیم موصلی و غلام

حکایت وزیر ابی‌عامر

مرا در دل زخمی پدید آمد که به شدنی نبود. از غایت اندوه بیمار شدم و حکایت خود با یکی از خویشاوندان باز‌گفتم. او گفت: برتو باکی نیست که این ایام بهار است و در این زودی بارش ببارد، آنگاه من با تو بیرون رویم و تو را به مقصود برسانم. دل من از این سخن آرام گرفت تا اینکه باران ببارید.

تصویر را تصور کن!

بین‌خط‌های هر خبر و هر داستان را ببین و تصور کن و بشنو...

 به روال‌های ناروایی که هنوز از پسِ قرن‌ها برقرار مانده بیندیش...

قصّه‌گو #شهرزادفتوحی

 تنظیم #مجتبی_میر‌سمیعی 

باشد که قصّه، چترِ باران غصّه‌ها شود

باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد

 در دریا‌های توفانی این جهان

هنر و زندگی شهرزاد

در یوتیوب از ابتدای داستان بشنوید

https://www.youtube.com/playlist?list=PLPpgSsdZeHm0DKO5jWxbXXmC-FelHleB0

#هزارویکشب #هزار_و_یک_شب

Shahrzad Art&Life 

@ShahrzadArtandLife 

مشتاق پیشنهاد و نقد و نظر شما هستم:

@ShahrzadFotouhi



با صدای
شهرزادفتوحی
هنرو‌زندگی‌شهرزاد
شهرزادقصه‌گو

رده سنی
محتوای تمیز