درهوای توییم
غزل شمارهٔ ۱۷۶۵
عاشق روی جانفزای توییم
رحمتی کن که در هوای توییم
تو به رخسار، آفتابی و مَه
ما همه ذره در هوای توییم
تا تو زین پرده روی بنمایی
منتظر بر در سرای توییم
ای که ما در میان مجلس انس
بیخود از شربت لِقای توییم،
خیره چون دشمنان مکش ما را
کآخر ای دوست آشنای توییم
تو رضا می دهی به کشتن ما
ما همه بندۀ رضای توییم
گرچه با خاتم سلیمانیم
ای پریزاده خاک پای توییم
شمس تبریز، جان جانهایی
ما همه بنده و گدای توییم
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است