• 10 ماه پیش

  • 17

  • 12:47

پرواز روح تا يك قدمي آسمان

کتاب زخم های متبرک
1
توضیحات

 

"حيف شد ، فقط يك قدم با آسمان فاصله داشتم، بچه‌ها همان‌جوري كه روي برانكارد روده‌هايم را در دستم گرفته بودم ،‌ طلب شفاعت داشتند."

 گويا به حجله مي‌رود اين مجروح تير و تركش خورده که چنین شاداب، سوار بر مركب سرخ است و با همرزمان وداع مي‌كند. محسن‌جان خداحافظ،‌ الوداع .ما را فراموش نكن. پيش خدا مي‌روي شفاعت ما را بكن. آقا محسن .و پلك‌ها سنگين مي‌شوند و لبخند مي‌زني و مي‌بالي به خودت كه برگزيده شده‌اي تا به آسمان پرواز كني .

درد كجاست؟ تركش داغ كدام است؟ من دارم به آرزويم مي‌رسم . خدايا شكرت كه مرا پذيرا شدي . چشم‌هايت را كه باز مي‌كني ناگهان دلت مي‌گيرد . فرشته‌ها در لباس پرستاران،‌ داروي آرامبخش به سرم دستت تزريق مي‌كنند. آه خدايا هنوز كه بر روي زمين خاكي تو هستم!.......


با صدای
موسی الرضا شبرنگی

رده سنی
محتوای تمیز