امواج آب مرا کم کم آرام کردند. آفتاب به خانه خود رفته بود و من در میان آب مانده بودم... «او» حتماً مرا به ساحل برده بود.... توی دلم از او می خواستم به شکل آدمی در بیاید تا من بتوانم او را لمس کنم و در آغوشش پناه بگیرم...
نویسنده: فرنگیس آریان پور
اولین نفر کامنت بزار
چند روز بعد راهی تعطیلات شدم. نیاز به فرصتی برا...
چند شب بعد، هيچ اتفاقي نيفتاد كه خوب معلوم بود ...
نميدانم، چه اتفاقي افتاد، ولي در يك آن صحنه زي...
راه برگشتن به هتل را تقريباً دويدم. دلم مي خواس...
چند مجله به زبان انگليسي برداشتم و به اتاقم برگ...
چاي را سر كشيدم و تفريحي و گردشكنان به هتل برگ...
از پشت پنجره اتاق هتل، خيابان در آن پايين دنياي...
چند روز...
زن جوان...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است