• 1 سال پیش

  • 5

  • 01:57
توضیحات

شاهِ خورشید


غزل شمارهٔ ۱۲۵۱


گر لب او شکند نرخ شکر می‌رسدش

ور رُخش طعنه زند بر گل تر می‌رسدش


گر فلک سجده بَرَد بر در او می‌سزدش

ور ستاند گرو از قرص قمر می‌رسدش


ور شه عقل که عالم همگی چاکر اوست

جهت خدمت او بست کمر می‌رسدش


شاهِ خورشید که بر زنگی شب تیغ کشید

گر پی هیبتش افکند سپر می‌رسدش


گر عطارد ز پی دایره و نقطۀ او

همچو پرگار دوان است به سر، می‌رسدش


آن جمالی که فرشته نبُوَد محرم او

گر ندارد سر دیدار بشر می‌رسدش


کار و بار ملکانی که زبردست شدند

نکند ور بکند زیر و زبر می‌رسدش


می‌شمردم من از این نوع شنودم ز فلک

که از این‌ها بگذر چیز دگر می‌رسدش


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads