• 1 سال پیش

  • 3

  • 04:57

غزل بیست و پنجم - شمسِ دین شِکّرسِتان!

پانصد غزل - بخش سوم - صد غزل از دیوان غزلیات شمس
0
توضیحات

شمسِ دین شِکّرسِتان!


غزل شمارهٔ ۱۰۸۱


ای صبا حالی ز خد و خال شمس‌الدین بیار

عنبر و مُشک خُتن از چین به قُسطنطین بیار


گر سلامی از لب شیرین او داری بگو

ور پیامی از دل سنگین او داری بیار


سر چه باشد تا فدای پای شمس‌الدین کنم؟

نام شمس‌الدین بگو تا جان کنم بر او نثار!


خلعت خیر و لباس از عشق او دارد دلم

حُسن شمس‌الدین دِثار و عشق شمس‌الدین شعار  


ما به بوی شمس دین سرخوش شدیم و می‌رویم

ما ز جام شمس دین مستیم ساقی مِی میار   


ما دِماغ از بوی شمس‌الدین معطر کرده‌ایم

فارغیم از بوی عود و عنبر و مشک تتار


شمس دین بر دل مقیم و شمس دین بر جان کریم

شمس دین دُرّ یتیم و شمس دین نقد عیار


من نه تنها می‌سرایم شمس دین و شمس دین

می‌سراید عندلیب از باغ و کبک از کوهسار


حُسن حوران شمس دین و باغ رضوان شمس دین

عین انسان شمس دین و شمس دین فخر کبار


روز روشن شمس دین و چرخ گردان شمس دین

گوهر کان شمس دین و شمس دین لیل و نهار


شمس دین جام جم است و شمس دین بحر عظیم

شمس دین عیسی‌دم است و شمس دین یوسف‌عذار


از خدا خواهم ز جان خوش دولتی با او نهان

جان ما اندر میان و شمس دین اندر کنار


شمس دین خوشتر ز جان و شمس دین شِکّرسِتان

شمس دین سرو روان و شمس دین باغ و بهار


شمس دین نُقل و شراب و شمس دین چنگ و رباب

شمس دین خَمر و خُمار و شمس دین هم نور و نار  


نی خماری کز وی آید انده و حزن و ندَم

آن خمار شمس دین کز وی فزاید افتخار


ای دلیل بی‌دلان و ای رسول عاشقان

شمس تبریزی! بیا زنهار دست از ما مدار


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads