روزن اسرار
غزل شمارهٔ ۶۵۰
آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد
امسال در این خرقۀ زنگار برآمد
آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی
آن است که امسال عربوار برآمد
آن یار همان است اگر جامه دگر شد
آن جامه بدل کرد و دگربار برآمد
آن باده همان است اگر شیشه بدل شد
بنگر که چه خوش بر سر خَمّار برآمد
شب رفت حریفان صبوحی، به کجایید؟
کان مشعله از روزن اسرار برآمد
رومی پنهان گشت چو دوران حبش دید
امروز در این لشکر جرّار برآمد
گر شمس فرو شُد به غروب او نه فنا شد
از برج دگر آن مَهِ انوار بر آمد
شمس الحق تبریز رسیدهست بگویید
کز چرخ صفا آن مَهِ اسرار برآمد
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است