نویسنده با شرح تجارب خود قصد دارد به خواننده کمک کند تا به بهشت برود بدون اینکه بمیرد😊
اولین نفر کامنت بزار
پسر از کیمیاگر جدا شده و به محل گنجینه میرسد و...
پسر با زبان جهانی با بیابان و باد و خورشید صحبت...
در طول مسیر ناگهان با قبیله ای برخوردند و توسط ...
پسر و کیمیاگر راهی بیابان شدند و کیمیاگر به پسر...
پسر برای رفتن بدنبال گنج شخصی تردید داشت .کیمیا...
غریبه ای سوار بر اسب به پسر رسید و به رویش شمشی...
پسر که از روی نشانه ها متوجه وقوع اتفاقاتی شده ...
پسر با دختری به نام فاطمه آشنا میشود و دل به ا...
کاروان به واحه رسید و مستقر شد .
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است