پسر و کیمیاگر راهی بیابان شدند و کیمیاگر به پسر توصیه میکرد که همواره به صدای قلبش گوش دهد چون همه چیز را می داند...
اولین نفر کامنت بزار
پسر برای رفتن بدنبال گنج شخصی تردید داشت .کیمیا...
غریبه ای سوار بر اسب به پسر رسید و به رویش شمشی...
پسر که از روی نشانه ها متوجه وقوع اتفاقاتی شده ...
پسر با دختری به نام فاطمه آشنا میشود و دل به ا...
کاروان به واحه رسید و مستقر شد .
پسر و مرد انگلیسی با خرید شتر با کاروانی به سوی...
پسر با دیدن نشانه هایی ،به تاجر پیشنهاد فروش چا...
مپسر در بازار پرسه می زند و از مردتاجر کریستال ...
پسر سفر ش را با ورود به آفریقا آغاز میکند او ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است