پسر که از روی نشانه ها متوجه وقوع اتفاقاتی شده بود به خیمه ی سران واحه رفت تا به آنها آنچه را دیده و حس کرده بگوید
اولین نفر کامنت بزار
پسر با دختری به نام فاطمه آشنا میشود و دل به ا...
کاروان به واحه رسید و مستقر شد .
پسر و مرد انگلیسی با خرید شتر با کاروانی به سوی...
پسر با دیدن نشانه هایی ،به تاجر پیشنهاد فروش چا...
مپسر در بازار پرسه می زند و از مردتاجر کریستال ...
پسر سفر ش را با ورود به آفریقا آغاز میکند او ...
پسر تصمیم میگیرد بهای راه دنبال کردن رویایش را...
پسر با پیرمردی عجیب برخورد میکند که حرفهای عجی...
کتاب حاضر اثر پائولو کوئیلو یکی از تاثیرگذارتری...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است