• 1 سال پیش

  • 8

  • 11:14
0
توضیحات

زن ناخودآگاه مثل يك عروسك كوكي دوباره به سوراخ نزديك شد و چشم بر آن گذاشت. اثري از آن تالار نبود، به جاي آن راهروي فراخ درازي جلوي چشمش ظاهر شد كه انتهايش معلوم نبود به كجا و يا به چه چيزي ختم مي شد. حالا آدمها عادي بودند و صورتهايشان در سمت حركت پاهايشان قرار داشت. يعني در واقع سرشان درست روي گردنشان جا گرفته بود...

نویسنده: فرنگیس آریان پور

کارگردان موزیکال: آناستاسیا د.آ.


shenoto-ads
shenoto-ads