ناباوري اينكه در اين اتاق كوچك چوبي بدون در و پنجره گرفتار شده است چنان ضربه سنگيني برايش بود كه از حال رفت. در فاصله هاي بيهوشي و هوشياري صداي كشيده شدن چيزي روي چوب به گوشش رسيد. مثل اينكه كسي با چنگك يا ناخن داشت به روي سطح چوبي ميكشيد. صدا چندش آور بود...
نویسنده: فرنگیس آریان پور
کارگردان موزیکال: آناستاسیا د.آ.
اولین نفر کامنت بزار
...با صداي هق هق از خواب پريد. لرزشي كه از گريه...
رایبود ...
راننده ...
هنوز آن را نديده بود ولي پاهايش به سمت آن در حر...
...يكي ...
زلزلهاي مهيب رخ داد. نيمه شب بود. در اين كابوس...
امواج سهمگين و سياه با شدت تمام به فانوس دريايي...
تصميم خ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است