قصیدهی کبوتران تاریک بر شاخههای درخت غار دو کبوتر ِ تاریک دیدم،یکی خورشید بود و آن دیگری، ماه.« ـ همسایههای کوچک! (با آنان چنین گفتم.)، گور من کجا خواهد بود؟» ـ "در دنبالهی دامن ِ من" چنین گفت خورشید. ـ "در گلوگاه من" چنین گفت ماه.و من که زمین را بر گُردهی خویش داشتم و پیش میرفتم دو عقاب دیدم همه از برف و دختری سراپا عریان که یکی دیگری بود و دختر هیچ کس نبود.« ـ عقابان کوچک! (بدانان چنین گفتم) گور من کجا خواهد بود؟»ـ "در دنبالهی دامن ِ من" چنین گفت خورشید.ـ "در گلوگاه من" چنین گفت ماه.بر شاخساران درخت غار دو کبوتر عریان دیدم.یکی دیگری بود و هر دو هیچ نبودند
ترانهی ناسروده
ترانهیی که نخواهم سرود من هرگز،خفتهست روی لبانم.ترانهیی که نخواهم سرود من هرگز.بالای پیچک کرم شبتابی بود و ماه نیش میزد با نور خود بر آب.چنین شد پس که من دیدم به رویا ترانهیی ر...
ترانهی ناسروده
ترانهیی که نخواهم سرود من هرگز،...
آی! فریاد در باد سایهی سَروی به جای میگذارد.بگذارید در این کشتزار گریه کنم.در این جهان همه چیزی در هم شکسته،به جز خاموشی هیچ باقی نمانده است.بگذارید در این کشتزار گریه کنم.افق بیروشنایی را جرقهها ...
آی! فریاد در باد سایهی سَروی به جای میگذارد.بگذا...
Llanto por Ignacio Sanchez Mejiasمرثیه ای برای ایگناسیو سانچز مخیاس فدریکو گارسیا لورکا ترجمه و صدای : احمد شاملو زخم و مرگ
در ساعت پنج عصر.درست ساعت پنج عصر بود.پسری پارچهی سفید را آورد،در ساع...
Llanto por Ignacio Sanchez Mejiasمرثیه ای برای ای...
فدریکو گارسیا لورکا برای گلوریا خینه و فرناندو دولس رییوس
نغمهی خوابگردسبز، تویی که سبز میخواهم،سبز ِ باد و سبز ِ شاخههااسب در کوهپایه وزورق بر دریا.سراپا در سایه، دخترک خواب میبیندبر نردهی م...
فدریکو گارسیا لورکا برای گلوریا خینه و فرناندو دو...
در مدرسه آموزگار:کدام دختر است که به باد شو میکند؟کودک:دختر همهی هوسها.آموزگار:باد، بهاش چشم روشنی چه میدهد؟کودک:دستهی ورقهای بازی و گردبادهای طلایی را.آموزگار:دختر در عوض به او چه میدهد؟کودک...
در مدرسه آموزگار:کدام دختر است که به باد شو میکن...
ترانهی ماه، ماه
برای کونجیتا گارسیالورکا
ماه به آهنگر خانه میآید با پاچین ِ سنبلالطیباش.بچه در او خیره ماندهنگاهش میکند، نگاهش میکند.در نسیمی که میوزد،ماه دستهایش را حرکت میدهدو پستانهای...
ترانهی شرقی
در انار ِ عطرآگین آسمانی متبلور هست.هر دانه ستارهیی است،هر پرده غروبی.آسمانی خشک و گرفتار در چنگ سالیان.انار پستانی را ماند که زمانش پوستواری کرده است تا نوکش به ستارهیی مبدل شود که ب...
ترانهی شرقی
در انار ِ عطرآگین آسمانی متبلور هست...
نمیخواهم ببینمش!بگو به ماه، بیاید،چرا که نمیخواهم خون ایگناسیو را بر ماسهها ببینم.نمیخواهم ببینمش!ماه ِ چارتاق،نریان ِ ابرهای رام و میدان خاکی ِ خیال با بیدبُنان ِ حاشیهاش.نمیخواهم ببینمش!خاطرم...
نمیخواهم ببینمش!بگو به ماه، بیاید،چرا که نمیخوا...