• 10 سال پیش

  • 285

  • 02:49

غایب از نظر

ahmad shamloo
32
توضیحات
غایب از نظر نه گاو نرت باز می‌شناسد نه انجیربُن،نه اسبان نه مورچگان خانه‌ات،نه کودک بازت می‌شناسد نه شبچرا که برای ابد مرده‌ای.نه صُلب سنگ بازت می‌شناسد،نه اطلس سیاهی که در آن تجزیه می‌شوی.حتا خاطره‌ی خاموش تو نیز دیگر بازت نمی‌شناسدچرا که تو دیگر مرده‌ای.پاییز خواهد آمد، با لیسَک‌ها،با خوشه‌های ابر و قُله‌های درهمشاما هیچ کس را سر آن نخواهد بود که در چشمان توبنگرد،چرا که تو برای ابد  مرده‌ای.چرا که تو دیگر مرده‌ای همچون تمامی ِ مرده‌گان زمین.همچون همه آن مرده‌گان که فراموش می‌شوند،زیر پشته‌یی از آتشزنه‌های خاموش.هیچ کس بازت نمی‌شناسد، نه. اما من تو را می‌سرایمبرای بعدها می‌سرایم چهره‌ی تو را و لطف تو راکمال ِ پخته‌گی ِ معرفتت رااشتهای تو را به مرگ و طعم ِ دهان مرگ راو اندوهی را که در ژرفای شادخویی ِ تو بود.زادنش به دیر خواهد انجامید ــ خود اگر زاده تواند شد ــآندلسی مردی چنین صافی، چنین سرشار از حوادث.نجابتت را خواهم سرود با کلماتی که می‌نالندو نسیمی اندوهگن را که به زیتون‌زاران می‌گذرد به خاطر می‌آورم. شما دوستان عزیز را به شنیدن قطعه ای دیگر از لورکا از مجموعه ی ترانه ی شرقی و دیگر اشعار با صدا و ترجمه ی دلنشین زنده یاد احمد شاملو دعوت میکنم..

shenoto-ads
shenoto-ads