کمانداران
کمانداران ِ عبوس به سهویل نزدیک میشوند.گوادل کویر بیدفاع.کلاههای پهن ِ خاکستری،شنلهای بلند ِ آرام.آه، گوادل کویر!آنان،از دیاران ِ دوردست ِ پریشانی و ذلت میآیندگوادال کویر ِ بیدفاع.و به زاغههای تنگ و پیچ ِ عشق و بلور و سنگ میروندآه، گوادل کویر!
شما عزیزان را به شنیدن قطعه ای کوتاه اما زیبا از لورکا از مجموعه ی ترانه شرقی با نام کمانداران با ترجمه و صدای احمد شاملو دعوت میکنم ، پس با ما همراه باشید.
نمیخواهم ببینمش!بگو به ماه، بیاید،چرا که نمیخواهم خون ایگناسیو را بر ماسهها ببینم.نمیخواهم ببینمش!ماه ِ چارتاق،نریان ِ ابرهای رام و میدان خاکی ِ خیال با بیدبُنان ِ حاشیهاش.نمیخواهم ببینمش!خاطرم...
نمیخواهم ببینمش!بگو به ماه، بیاید،چرا که نمیخوا...
غایب از نظر
نه گاو نرت باز میشناسد نه انجیربُن،نه اسبان نه مورچگان خانهات،نه کودک بازت میشناسد نه شبچرا که برای ابد مردهای.نه صُلب سنگ بازت میشناسد،نه اطلس سیاهی که در آن تجزیه میشوی.حتا خاطر...
غایب از نظر
نه گاو نرت باز میشناسد نه انجیربُن...
Llanto por Ignacio Sanchez Mejiasمرثیه ای برای ایگناسیو سانچز مخیاس فدریکو گارسیا لورکا ترجمه و صدای : احمد شاملو زخم و مرگ
در ساعت پنج عصر.درست ساعت پنج عصر بود.پسری پارچهی سفید را آورد،در ساع...
Llanto por Ignacio Sanchez Mejiasمرثیه ای برای ای...
این تخته بند ِ تن
پیشانی ِ سختیست سنگ که رویاها در آن مینالند،بیآب موّاج و بیسرو ِ یخ زده.گُردهییست سنگ، تا بار زمان را بکشد و درختان اشکش را و نوارها و ستارههایش را.بارانهای تیرهیی را دید...
این تخته بند ِ تن
پیشانی ِ سختیست سنگ که رویاه...