تهران دوست داشتنی

مجال مدیا
    1.9K
    میانگین پخش
    35.4K
    تعداد پخش
    80
    دنبال کننده
    طبق معمول اولین جایی که رفتیم کتابفروشی بود؛ حالا تهران هم برای من جالب‌تر شده بود هم برای بچه‌هاهشتمین اپیزود از فصل دوم پادکست تهران دوست داشتنی؛ «فصل جنگ»، این بار پای قصه‌ی سعیده نیک اختر منتشر شد...

    طبق معمول اولین جایی ک...

    00:00
    • 1.6K

    • 3 روز پیش
    00:00
    وقتی که موشک‌ها در خانه‌های تهران را برای اولین بار کوبیدند؛ چمدان به دست آماده‌ی سفر بودم!هفت هشت تای اول را آنقدر دور زدند که صدایشان مثل دویدن و پریدن همسایه‌ی بالایی بود....تو توی هیچ ماشینی نبودی...

    وقتی که موشک‌ها در خان...

    00:00
    • 1.7K

    • 3 روز پیش
    00:00
    اولین بار بود که از ترک تهران غمگین بودم!من خونه رو می‌خواستم؛ کتابامو، منتظر بودیم مبلی که سفارش داده بودیم برسه...و حالا می‌دونم شاید زعفرون بهونه بوده!ششمین اپیزود از فصل دوم پادکست تهران دوست داشت...

    اولین بار بود که از ترک تهران غمگین بودم!

    00:00
    • 1.6K

    • 3 روز پیش
    00:00
    سعی می‌کردم فقط به قهوه فکر کنم؛به نظرت این دونه‌های قهوه‌ی عربیکا چه قصه‌ای رو از سر گذروندن؟ قبل از خوندن خبر جنگ خبر سرکار نیومدن بچه‌های کافه رو تو پیاماشون خونده بودم...چه کار باید می‌کردم؟پنجمین...

    سعی می‌کردم فقط به قهو...

    17:56
    • 3.3K

    • 1 هفته پیش
    17:56
    هوا روشن شد و من پا به کوچه گذاشتم و دیدم پیاز داغش را زیاد کرده‌ام... قرار شد زودتر از موعد سزارین انجام شود... شاید تا آن لحظه کمتر کسی را دیده بودم که همه‌ی فرمش همان محتوا باشد!چهارمین اپیزود از ف...

    هوا روشن شد و من پا به کوچه گذاشتم و دیدم پیاز ...

    24:42
    • 332

    • 1 هفته پیش
    24:42
    شاید اگر به اختیار خودم بود برمی‌گشتم!هرچه جلوتر رفتم اوضاع عوض شد؛زیر پل کردان موکبی خودجوش در حال آب‌رسانی به مردم بود که گرمازده و نگران در ترافیک گیر کرده بودند...سومین اپیزود از فصل دوم پادکست ته...

    شاید اگر به اختیار خودم بود برمی‌گشتم!

    هر...

    15:09
    • 574

    • 1 ماه پیش
    15:09
    با خانواده‌ام می‌نشستیم پای اخبار! حواس بقیه به آدم‌ها بود فقط؛ به شهدا و زخمی‌ها، من ولی نگران شهر هم بودم... دلواپس خود خود شهر!می‌گفتم این زمین مال من نیست؛ حالا ولی تهران زخم خورده را خیلی ما...

    با خانواده‌ام می‌نشستیم پای اخبار! 

    ...

    13:58
    • 880

    • 2 ماه پیش
    13:58
    من تعریف و ذهنیتی از جنگ نداشتم!خیلی محو و مه‌آلود یادم هست... یک شب صدای بیب بیب یک نیسان آبی را شنیدیم؛ بعد یک شعله‌ی سرخ درست در ارتفاعی کمتر از سقف! دست کرد توی کیف دستی‌اش یک کیف پالتویی چرم درآو...

    من تعریف و ذهنیتی از جنگ نداشتم!

    خیلی محو...

    28:18
    • 1.2K

    • 2 ماه پیش
    28:18
    همه را اولین بار توی مغازه رهی دیدنددیوار های این دکون به این عکس ها تکیه کردند، یکیشان را وردارند دکون می تنبه.از کثافت استرس کنکور که به همه ی یاخته های جانم نفوذ کرده بود و از همه ی هیکلم شره میکرد...

    همه را اولین بار توی مغازه رهی دیدند

    دیوا...

    27:37
    • 2.5K

    • 8 ماه پیش
    27:37
    سید رضا برایم قصه را مفصل و رنگی تعریف کرد!- ببینید من یه زحمتی دارم براتون، میشه کمک ‌کنید؟نمی‌دانم چرا راحله برایم مهم شد‌...رضا فقط بله بفرمایید اول را مودبانه می‌گوید، بعد با اشاره به راحله می‌گوی...

    سید رضا برایم قصه را مفصل و رنگی تعریف کرد!

    ...
    23:16
    • 1.9K

    • 8 ماه پیش
    23:16
    همه عادت دارند که از یک شنبه‌ی موعود شروع کنند؛ من از دوشنبه شروع کردم! "ده ولایت خودمان پرسان کردم می‌گویند دوهزار دلار، یک نو در جعبه د گریس" من، آدم‌ها را فراموش نمی‌کنم فقط توی طبقه‌بندی...

    همه عادت دارند که از یک شنبه‌ی موعود شروع کنند؛...

    22:55
    • 1.8K

    • 9 ماه پیش
    22:55
    همان ساعات لش کردن عمو حسین جلوی کولر، وقت طلایی ما بود! من تقریبا موتورسواری را بلد بودم و مسلط؛ تا اینکه یک روز عمو حسین تصمیم گرفت موتورش را سر و سامانی بدهد... یک سکه ۲۵ تومنی داد دستم و گفت: برو ...

    همان ساعات لش کردن عمو حسین جلوی کولر، وقت طلای...

    25:03
    • 1.7K

    • 9 ماه پیش
    25:03
    به ساری‌خانی نگفته بود ولی دلش لک زده بود برای خرمالوهای برف نشسته... "تریاک می‌دهند دست خلق الله سوخته می‌خرند، کجای دول جهان این شکلی‌ست آقاجان!" اوضاع احوال طوری شده که آدمی دیروز رو در د...

    به ساری‌خانی نگفته بود ولی دلش لک زده بود برای ...

    41:51
    • 2.1K

    • 9 ماه پیش
    41:51
    محمود محمود حبیب!محمود محمود حبیب!- ۱۰۰ بار گفتم پاپی هیچکی نشو، نرو تو مخ اینا. کسی کاریت نداره... بالاخره درهای هواپیما باز شد. طبق عادت همه‌ی گردان به ستون یک روی باند راه افتادند!!! : به خدا ...

    محمود محمود حبیب!

    محمود محمود حبیب!

    26:49
    • 1.7K

    • 9 ماه پیش
    26:49
    در نیمه باز بود وارد خانه شد فانوسی از اتاق پدر نور به بیرون می‌پاشید... صدای ولوله بود؛ طبل می‌کوبیدند. چندمین روز از کجای عمرش بود... شمشیر بلندش کمان داسی بود در نبرد با ساقه‌های ترد هرزه!بابام می‌...

    در نیمه باز بود وارد خ...

    36:28
    • 2.2K

    • 10 ماه پیش
    36:28
    آن شب دلتنگی هوریز کرده بود!" آدما میرن دوراشون رو می‌زنن وقتی همه تحقیرشون کردن تازه میان سمت خدا "هنوز وقتی گاهی بیکار می‌شوم، دلم می‌گیرد؛ می‌روم سراغ محله‌های قدیمی‌تر تهران...چهارمین اپیزود پادکس...

    آن شب دلتنگی هوریز کرده بود!

    " آدما میرن ...

    27:46
    • 2.1K

    • 10 ماه پیش
    27:46
    من 23 سالگی خوشبختی دارم چون یک دیدار بزرگ داشتم- «میگما مزاحم شدم فردا قراره با جواد آسمان بریم پیش «سایه»!+ کجا؟- «سایه» دیگه! پیش آقای ابتهاج، هوشنگ ابتهاج، «سایه»!کرک و پر دختر های خرخوان کلاس ریخ...

    من 23 سالگی خوشبختی دا...

    26:37
    • 2.0K

    • 10 ماه پیش
    26:37
    • 2.3K

    • 10 ماه پیش
    پلک در کامل وا نشده بود، ادیسون زود از خودش کله برگردانید وسط پذیرایی.«انقدر بی ادب؟! سلامی! اجازه ای! سرتو میندازی میری تو؟»-«مهمون کشی رسم بیایونی جماعت نیست، گفتم ما اومیم بغل خونه اش بغل کوه خونه ...

    پلک در کامل وا نشده بو...

    29:33
    • 2.3K

    • 10 ماه پیش
    29:33
    “ما قد ولیعصر را بالا می‌آمدیم تا اینکه رسیدیم به آن میدان بیضی، آن میدان شکوهمند، آن میدان بهشت؛ منیریه! خسته نبودم، همه‌ی انرژی‌های جهان توی زانویم بود…”اولین اپیزود پادکست تهران دوست داشتنی؛ پای قص...

    39:54
    • 3.8K

    • 10 ماه پیش
    39:54
    shenoto-ads
    shenoto-ads