همه را اولین بار توی مغازه رهی دیدند
دیوار های این دکون به این عکس ها تکیه کردند، یکیشان را وردارند دکون می تنبه.
از کثافت استرس کنکور که به همه ی یاخته های جانم نفوذ کرده بود و از همه ی هیکلم شره میکرد، میخواستم تن بشورم.
پوستر لوله شدهی عکس استاد، همه ی صید من بود از اقیانوس انقلاب!
یازدهمین اپیزود پادکست تهران دوست داشتنی؛ پای قصههای حامد عسکری منتشر شد.
پادکست تهران دوست داشتنی دوشنبه هر هفته حوالی ساعت ۲۱ منتشر میشود.
BRAND_USER
4 ماه پیشمن سرکار و حین کار کردن این اپیزود رو گوش دادم، خیییلی لذت بردم و واقعا غرق شدم امیدوارم باز هم ادامه داشته باشه دمتون گرم 🌻
سید رضا برایم قصه را مفصل و رنگی تعریف کرد!
...همه عادت دارند که از یک شنبهی موعود شروع کنند؛...
همان ساعات لش کردن عمو حسین جلوی کولر، وقت طلای...
به ساریخانی نگفته بود ولی دلش لک زده بود برای ...
در نیمه باز بود وارد خ...
آن شب دلتنگی هوریز کرده بود!
" آدما میرن ...
من 23 سالگی خوشبختی دا...
پلک در کامل وا نشده بو...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است