توضیحات
به احترام آخرین آرزوی دختر سرطانی...که دلش میخواست همه مردم شهر باهم مهربون باشن....
اگه بهت بگن تو میتونی آرزوی یه فرشته کوچولو رو برآورده کنی...چیکار میکنی؟ اگه بهت بگن این فرشته کمی هم مریضه و تحت درمانه...دیگه یقین دارم هرکاری از دستت بیاد با اشتیاق انجام میدی..مطمینم .........میدونی چرا اینو میگم... ؟چون چون توی سرزمین خاطره ها ؛ اونایی که خوبن و اونایی که به قلبشون فقط نقش محبت زدن.....موندگار ترند
دنیا فراموششون نمیکنه...درختو نگاه کن...از سایش دریغ نمی کنه....وخورشید که گرما شو میبخشه...بارون طراوت و گل عطرشو....وپرنده نوای دل انگیزش...تو برای بخشیدن چی داری؟ثروتت؟ دانشت؟همه اینا خوبه.... اما چرا گنج سرشاری که توی وجودته.. اونو خرج نمی کنی...مهربانی....... راستش این فرشته کوچولو ازت فقط مهربونی میخواد....اون دلش میخواد همه مردم شهر باهم مهربون باشن....همین...
ما چیکار کردیم...کجای راهو اشتباه رفتیم ..آیا با هم مهربون نبودیم ؟ نبودیم...که با ارزشترین خواسته زندگی این عزیزدلم ؛ شده مهربونی منووتو...شایدنبودیم...حالا حاضری گنجتو ببخشی...حاضری مهربونی خرج کنی؟...سخت نیست..به خدا سخت نیست...کافی لبخند بزنی...خوش اخلاق باشی...واز صمیم قلب ؛ همه مردم رو دوست داشته باشی....بهت قول میدم ؛ گنجت تمام نمیشود بلکه زیاد و زیادتر میشه..؛از بخشیدنش دریغ نکن...مثل شبنم دلنشین باش؛