توضیحات
ببخش که بی تو؛ هنوز نفس می کشم........
نمِ باران ؛ نشسته روی شعرم... دفترم یعنی
نمی بینم تو را ؛ ابری ست ، در چشم تَرم یعنی
سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم
فقط یکریز میگردد جهان دورِ سرم یعنی
تو را ؛ از من ؛ جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستی ام نابود شد ، بال و پرم یعنی
نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟
اگر ده سال بر میگشتم از امروز ؛ میدیدی
که من هم شور دارم ، عاشقی را از بَرَم یعنی
نشستم چای خوردم ، شعر گفتم ، شاملو خواندم
اگر منظورت اینها بود ، خوبم ... بهترم یعنی