توضیحات
از اول......
میخوام برات ازیه حس جدید بگم یه حس خاص..حسی که نمی دونم اسمش چیه؟فقط اینو میدونم که مثل پروازه...پروازاون پـرستـویی کـه از کوچ زمستانی خودش برگشته باشه.. ، یا، یا.. مثل صحبت چلچله ها توی صبح که ؛ بهش میگن : مناجات... اصلا....مثل همه حس های خوب عالم...(وقتی دلمو دادم به یه قاصدک و به دست بادسپردمش ؛انگار؛ یه فرشته شنید ه بود که گفتم : هرچه بادا باد..... چه جوریاس یه نگاه رو بال یه شاپرک میشینه و هزار فرسنگ فاصله روکوتاه میکنه؟؟کوتاه...
دوری چیه ؟ اصلاتنهایی یعنی چی؟ و قتی عشق یه اتفاقه..،، یه قرار قبلی ؟یه معجزه........
الان یادم نیست...ولی مطمینم یه روزی، یه جایی ، اومدنشو از خدا خواستم و اینی که امروز دارم ، تمنای دیروزم بوده...من ازش معجزه خواستم...و اومد....و قایق نگاهش به ساحل آشوب دلم نشست...فک کن یکی ، با سحر کلامش آرامش وامید ؛ بپاشه تو لحظه هات.... حالا دیگه اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضورش نیست...تو میگی اسم ؛ حس اومدنشو چی بذارم؟؟؟؟