عشق در پیلۀ پروانه به رقص آمده است
زلف را شانه مزن، شانه به رقص آمده است
من که هیچ... آینۀ خانه به رقص آمده است
من و میخانۀ متروک جوانسالی ها
ساقی بی می و پیمانه به رقص آمده است
مردم شهر نظرباز و تو در جلوه گری
یار می گرید و بیگانه به رقص آمده است
شعری از آتش دیدار به لب دارد شمع
عشق در پیلۀ پروانه به رقص آمده است
باد هر چند صمیمانه دویده ست به خاک
برگ پاییز غریبانه به رقص آمده است
باز در سینه کسی سر به قفس می کوبد
به گمانم دل دیوانه به رقص آمده است
اولین نفر کامنت بزار
شبیه قطره می آیم ب...
ناز چشما...
در پیشگاه عشق تو <...
بتاز رخش...
من زنده به
یک
دور هم باشی اگر از...
زنجیر نگ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است