از متن :"اشکهایی را که در چشمهایم جمع میشود نمی بیند ، این افتخار را به او نمی دهم ، آنها را فرو میخورم بعد توی آشپزخانه جایی که مادرم منتظرم است بیرون میریزم بازوهایش را دورم حلقه میکند و مثل دختر بچه ای که دیگر نیستم روی سینه اش فشار میدهد، دلداری دادن های گذشته اش را بیشتر دوست داشتم موقعی که گیسوانش بلند بود در این حرکت روی سینهاش فشار میدهد...»
ترانه پایانی : Celine Dion _Loved Me Back to Life
سرکوب احساسات: گفتوگو درباره اشکها نشاندهنده ناراحتی، درد یا غم عمیقیست که راوی تجربه میکند. با این حال، او عمداً نمیگذارد دیگران (احتمالاً معشوق یا فرد مهم زندگیاش) این احساسات را ببینند. این سرکوب، هم نوعی محافظت از خود است و هم شاید به خاطر غرور یا ترس از آسیبدیدن.
افتخار به پنهانکاری: عبارت «این افتخار را به او نمیدهم» جالب است. معمولاً پنهان کردن احساسات را نوعی ضعف یا اجبار میدانیم، اما راوی آن را به مثابه «افتخار» تعریف میکند، انگار که میخواهد نشان دهد چقدر قوی یا مستقل است که اجازه نمیدهد طرف مقابل متوجه ناراحتیاش شود.
فضای خصوصی (آشپزخانه): اشکها نه در حضور دیگری بلکه «توی آشپزخانه» رها میشوند، یعنی در خلوت و فضای خانه و جایی که راوی به خودش اجازه ابراز آسیبپذیری میدهد. آشپزخانه به عنوان فضایی روزمره، معمولی و در عین حال شخصی، نماد جایی است که واقعیترین احساسات به شکل مخفیانه بروز پیدا میکند.مفهوم ضمنی قدرت و آسیبپذیری:
در عین حال که راوی آسیبپذیر است و اشک میریزد، اما این آسیبپذیری را مخفی میکند و نمیگذارد کسی آن را ببیند. تضاد میان قدرت ظاهری و آسیبپذیری درونی به زیبایی در این جمله دیده میشود.مادر به عنوان نماد امنیت، آرامش و مهر بیقید و شرط حضور دارد. بازوهای مادر، حلقهای از حمایت و دلداری است که به راوی اجازه میدهد برای لحظهای آسیبپذیر باشد.
روند بزرگ شدن و از دست دادن کودکی: عبارت «مثل دختر بچهای که دیگر نیستم» به فقدان دوران کودکی اشاره دارد؛ همان زمانی که انسان بدون دغدغه و با آرامش میتوانست احساساتش را ابراز کند. این جمله تلویحاً حس غم از گذر زمان و از دست دادن معصومیت .
اولین نفر کامنت بزار
از متن کتاب دیوانه بازی :"با مرکب چیزی نمی نویس...
تقدیم به تو که نبودنت یعنی خاموشی دنیا
از متن : "میزند زیر خنده ، این خنده خیلی برایم...
از متن : شادمانی و خوشبختی در یک نت تنها نهفته ...
از متن :
دخترهای کوچولو توی رختخواب به ج...
از متن
" نامی جدید به کسی دادن، مثل تزریق...
از متن :
«عشق مثل سیرک دایرهای میسازد، ...
در ترجمه پرویز شهدی از «دیوانهبازی» کریستین بو...
کتاب دیوانهبازی از کریستین بوبن
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است