مینای شکسته
بر نمی آید نوای دلکش از نای شکسته
آری از بشکسته ناید غیر آوای شکسته
درخور شادی کجا باشد دل بشکستۀ من
مِی نشاید ریختن هرگز به مینای شکسته
گوی سبقت را ربود از عاشقان باتحمل
آن که راه عشق را پیمود، با پای شکسته
از شکستن اوفتد هر چیزی از قیمت، بجز دل
هست این بشکسته را رونق ز اشیای شکسته
چون خلیل و نوح رنجی، زآب و آتش نیست باکم
ترسم از سیلاب اشک و آهِ دلهای شکسته
اولین نفر کامنت بزار
شعلۀ آهی &nbs...
تو بال و پرم بودی!...
بی روی دوست، دوش شب ...
گرانی می کند بر پای ...
ای که از کلک هنر نقش...
از زندگانیام گله دا...
امشب ای ماه به درد د...
نالد به حال زار من ا...
باز کن نغمۀ جانسوزی...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است