• 7 ماه پیش

  • 38

  • 03:54
0
توضیحات

تو نورِ دیدۀ جان


غزل شمارهٔ ۳۰۸۰


تو نور دیدۀ جان یا دو دیدۀ مایی

که شعله شعله به نور بصر درافزایی


تو آفتاب و دلم همچو سایه در پی تو

دو چشم در تو نهاده‌ست و گشته هر جایی


از آن زمان که چو نی بسته‌ام کمر پیشت

حرارتی‌ست درون دل از شکرخایی


ز کان لطف تو نقد است عیش و عشرت ما

نی‌ام به دولت عشق لب تو فردایی  


به ذات پاک خداوند کز تو دزدیده‌ست

هر آنچ آب حیات است روح‌افزایی


ز جوی حُسن تو خوبان سبو سبو برده

به تشنگان ره عشق کرده سقّایی


زهی سعادت آن تشنگان که بوی برند

به اصل چشمۀ آب خوش مصفایی


سبوی صورت‌ها را به سنگ برنزنند

خورند آب حیات تو را ز بالایی


خدیو مفخر تبریز شمس دین به حق

دو صد مراد برآری چنین چو بازآیی


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads